نوشته شده توسط : sepide

 

نزديک عيده، توي خونه تکونيه دلت، مارو بيرون نکني

 

چند سال و چند عید باید از عمر تو بگذره تا آدم بشی !؟
یک سال از عمرت گذشت، ولی باز تو همونی که بودی
!
فرشته دوست داشتنی بهارمبارک !

 

نون و پنير و سبزي ميبوسمت بلرزي، نون و پنير و گندم يادت تو قلبه مردم، نون و پنير و فندق لبت هميشه خندون، نون و پنير و رامک جيگر عيدت مبارک.


نوروز پیامبر مهر است که مرا وامی دارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم.

 

لحظه ای که سال تحویل میشه … تنها لحظه ایه که بی منت به من لبخند میزنی … کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه تا لبخند همیشه مهمون لبای سرخت بمونه… سال نو مبارک گلم

 

نوروز یادگار دین زرتشت ، مهر کوروش ، جام جمشید ، تیر آرش ، رخش رستم و عشق بابک بر شما پیشاپیش مبارک باد .

 

یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد

تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد

 

سلام میشه ازت خواهش کنم سال تحویل بیای خونمون؟

آخه سبزه خوشگل تر از تو پیدا نکردم !

 

نوروز آیین رفاقت را نگاهبانی می کند که باور کنیم قلبهامان جای حضور دوستانمان هستند.

 

با تو از خاطره ها سرشارم.جشن نوروز تو را کم دارم.سال تحویل دلم می گیرد با تو تا آخر خط بیدارم.

 

اگر در نوروز کسی برات اس ام اس خالی فرستاد ناراحت نشو بدون انقدر دوستت داره نمی دونه چی بگه.


پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از ان شما نیست.

 

 



:: موضوعات مرتبط: اس ام اس عید نوروز , ,
:: بازدید از این مطلب : 389
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : یک شنبه 29 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

روزی میان ماده شتر و فرزندش گفت و گویی به شرح زیر صورت گرفت :

بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برایم پیش آمده، آیا می تونم ازت بپرسم؟

شتر مادر : حتماً عزیزم چیزی ناراحتت کرده ؟

بچه شتر : چرا ما کوهان داریم ؟

شتر مادر : خوب پسرم ما حیوانات صحرا هستیم، در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم .

بچه شتر : چرا ما پاهای دراز و کف پای گردی داریم ؟

شتر مادر : پسرم برای ماندن در صحرا داشتن این نوع دست و پا ضروری است .

بچه شتر : چرا ما مژه های بلندی داریم ؟ گاهی این مژه ها در چشمانم می روند و  اذیتم می کنند.

مادر شتر : پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشمهای ما را در برابر باد و شن های بیابان محافظت می کنند .

بچه شتر : فهمیدم پس کوهان برای این است که برای صحرا آب و غذا ذخیره کنیم، پاها برای ماندن در صحرا است و مژه ها برای حفاظت در برابر باد و شن در صحرا است، فقط یک سوال دیگر دارم .

مادر شتر : بپرس عزیزم .

بچه شتر : پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم ؟



:: بازدید از این مطلب : 527
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 11 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

با عرض پوزش از آقای دایی ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 481
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 18 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

ماه خون ماه اشک ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میکنم

 

پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است.گفتم: که چیست محرم؟باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است

 

دانی از چه رو گاه گاه آید زلزله
چون زمین هم میکند با نام زینب هلهله
دانی از چه رو گاه گاه توفان میشود
صحنه جنگیدن عباس اکران میشود

 

فرمانده عشاق دل آگاه حسین است
بیراهه مروساده ترین راه حسین است
ازمردم گمراه جهان راه مجویید
نزدیک ترین راه به الله حسین است

 

حسین(ع)بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند وبزرگترین دردش را بی ابی نامیدند    (دکتر علی شریعتی) 

              

                عباس لوای هفت افراشته است                
   وین راز به خون خویش بنگاشته است
                 او پرچم انقلاب عاشورا را                   
   با دست بریده اش بپا داشته است

 

عالم همه محو گل رخسار حسین است
ذرات جهان درعجب از کار حسین است
دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
یعنی که خدای تو عزادار حسین است

 

علی یک دسته گل از یاس آورد
ز طوبی شاخه ی احساس آورد
میان باغی از گل های زهرا
خوشا ام البنین عباس آورد   

 

قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش که در محشر نگویند
چرا پرونده ات امضا ندارد 

 

هفتادو دو مجنون زلیلی شده عاقل
هفتادو دو فرهاد به شیرین شده واصل
هیهات که جان گیرد از آنها ملک الموت
جان دست حسین است نه بازیچه قاتل 

 

فرش بر رونق بازار حسین می نازد
عرش بر جلوه رخسار حسین می نازد
ابر بر اشک عزادار حسین می نازد
قبر شش گوشه به زوار حسین می نازد
کربلا هم به علمدار حسین می نازد 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 435
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 15 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

عید کمال دین .سالروز اتمام نعمت وهنگامه اعلان وصایت و ولایت امیر المومنین علیه السلام بر شیعیان وپیروان ولایت خجسته باد 

خورشید چراغکی ز رخسار علیست / مه نقطه کوچکی ز پرگار علیست
هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسایه دیوار به دیوار علیست

 

روز عید غدیرخم از شریف ترین اعیاد امت من است.
پیامبر اکرم(ص) 


نازد به خودش خدا که حیدر دارد / دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد

 

علی در عرش بالا بی نظیر است
علی بر عالم و آدم امیر است
به عشق نام مولایم نوشتم
چه عیدی به
تر از عید غدیر است؟ 

 

آنان که علی خدای خود پندارند / کفرش به کنار عجب خدایی دارند 

 

چون نامه ی اعمال مرا پیچیدند
بردند به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه ک
س گناه ما بود ولی
آن را به محبت علی بخشیدن
د

                                         

 



:: بازدید از این مطلب : 515
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 4 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

تحمل تنهایی بهتر از گدایی محبت است و بزرگترین خوشبختی آرامش فکر است .

 

خزان بنشست و گل با بادها رفت ، چه آسان می شود از یادها رفت .

 

بوی یوسف می دهد پیراهنت ، پیر کنعانم برای دیدنت .

 

کاش بدونی نبودنت، دور بودنت و یا ندیدنت، هرگز بهونه نمیشه واسه از یاد رفتنت .

 

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه که خدا را از تو می گیرد . (دکتر شریعتی)

 

دلتنگی بد نیست، یادگاری است از کسانی که از ما دورند، تا بدانیم دوستشان داریم .

 

به دلیل بارش بی وفایی، جاده عشق لغزنده است، لطفاً با محبت حرکت کنید !

 

همیشه نگاهی را باور کن که وقتی از آن دور شدی در انتظارت بماند .

 

چه کسی می داند، که تو در پیله تنهایی خود تنهایی، چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی، پیله ات را بگشا، تو به اندازه یک دنیایی .

 

کوچک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم، اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم، کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند، اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد، و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم، سکوت پر، بهتر از فریاد تو خالیست .

 

از میان جمع یاران من چه تک افتاده ام، قطره اشکم که از چشم فلک افتاده ام .

 

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست، تا اشارات نظر نامه رسان من و توست، گوش کن، با لب خاموش سخن می گویم، پاسخم ده با نگاهی که زبان من و توست .

 

نفسم می گیرد، در هوایی که نفسهای تو نیست .

 

بیهوده مکن عمر گران صرف رفیقان ، عمر صرف کسی کن که دلش جان تو باشد ، امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ، ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست .

 

گفتم : تو شـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟ گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟ گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟ گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی : تو آزادی مگـر؟ گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟

 

عمر آنقدر كوتاه است كه نمی‌ارزد آدم حقیر و كوچك بماند . (دیزرائیلی)

 

ملاصدرا می گوید: خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان، اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود .

 

وقتی برگ های پاییز رو زیر پات له می کنی یادت باشه روزی بهت نفس هدیه می کردن .

 

عیب جامعه این است که همه می خواهند آدم مهمی باشند و هیچ کس نمی خواهد فرد مفیدی باشد .

 

فقط کسی معنی دلتنگی را می فهمد، که طعم وابستگی را چشیده باشد .

 

دریاها نماد فروتنی هستند. در نهاد خود کوه های بلندتر از خشکی دارند، ولی هرگز آن را به رخ نمی کشند .

 

اونوقتي كه فكر ميكني هيچكس نيست كه حرف دلت رو بفهمه كسي هست كه براي ديدنت روزشماري ميكنه . (ویلیام شکسپیر)

 

آرزوهاتو یه جا یاداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری دیروز آرزوشو کردی .

 



:: موضوعات مرتبط: اس ام اس 2 , ,
:: بازدید از این مطلب : 494
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 1 آذر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

من دلم مي‌خواهد

خانه‌اي داشته باشم پر دوست،

کنج هر ديوارش

دوست‌هايم بنشينند آرام

گل بگو گل بشنو...؛

 

هر کسي مي‌خواهد

وارد خانه پر عشق و صفايم گردد

يک سبد بوي گل سرخ

به من هديه کند.

 

شرط وارد گشتن

شست و شوي دل‌هاست

شرط آن داشتن

يک دل بي رنگ و رياست...

 

بر درش برگ گلي مي‌کوبم

روي آن با قلم سبز بهار

مي‌نويسم  اي يار

خانه‌ي ما اينجاست

 

تا که سهراب نپرسد ديگر

" خانه دوست کجاست؟  "



:: موضوعات مرتبط: خانه من-فریدون مشیری , ,
:: بازدید از این مطلب : 498
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 30 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

آدمی با مشکلاتش آدم است                          چون که ترکیبات او آه دم است ؛

تا نخود در مملکت مشکل گشاست                  عاقل مشکل گشا در آن کم است ؛

هر کسی را مشکلی در زندگی است                غالباً هم مثل میوه درهم است ؛

مشکل اما چون که بیش از حد شود                آدم ا ز حیث کمرجاتش خم است ؛

آدم خم باب طبع عده ای است                   چون که استحمار وی خاطر جم است ؛

عین خاطر جمع ساقط شد،چه شد                  حالتم تا خرخره زیر غم است ؛

لیک خوشحالم که هی چت می کنم                   با رئیس جمهور صحبت می کنم ؛

مشکل مسکن امانم را برید                          جامه و پیژامه صبرم درید ؛

خانه خالی نمی آید به گیر                           هر کسی این خانه را جوری بدید ؛

هر کسی از ظن خود شد یار من                    راحتت سازم که یار من پرید ؛

گفته شد باید زمین سانتی فروخت                   نقشه خانه خری اینسان کشید ؛

آن که خود طراح سانتی متری است                دیدمش متری 2 میلیون می خرید ؛

واقعاً تأمین خانه مشکل است                        سخت می ترسم برایمان مثل بید ؛

لیک خوشحالم که هی چت می کنم                  با رئیس جمهور صحبت می کنم ؛

بعد عمری درس خواندن بی شمار                  دائماً سگ دو زنم دنبال کار ؛

قحطی کار است توی مملکت                        تخم آن را خورده گویی سوسمار ؛

پول و پارتی گرکه باشد غم مدار                    یا که بابایت رئیسی مایه دار ؛

گر که از ما بهتران باشی به راست                 یا که آقا زاده ای را یار غار ؛

بار تو بسته است در ظرف سه سوت               رانت اینسان معجزه آرد به بار ؛

من ولی با این که دارم دکتری                      هی مسافر می کشم لیل و نهار ؛

لیک خوشحالم که هی چت می کنم                  با رئیس جمهور صحبت می کنم ؛

تا کی حرف از ازدواج خود زنم                    سیخ گردد موی بر روی تنم ؛

زن اگر از موش می ترسد ولی                     من بلا نسبت هراسان از زنم ؛

کارهر بز نیست همسر داشتن                       گاو نر کی گفت مصداقش منم ؛

گاو من رسماً بزاید زیر خرج                       مفلسی می بارد از پیراهنم ؛

ازدواج آتش زند در خرمنم                         خرمنم آی خرمنم آی خرمنم ؛

سخت مشکل ساختن امروزه روز                  زن گرفتن یا شوهر کردنم ؛

لیک خوشحالم که هی چت می کنم                 با رئیس جمهور صحبت می کنم ؛

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: میوه در هم , ,
:: بازدید از این مطلب : 513
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 30 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

آخرین برگ سفرنامه باران این است، که زمین چرکین است .

 

رویاهایت را برآورده می کند، آن که ابر را می گریاند تا گل را بخنداند .

 

زیباترین حکمت دوستی به یاد هم بودن است نه کنار هم بودن .

 

دل من دیر زمانی است که می پندارد دوستی نیز گل است، مثل نیلوفر ویاس، شاخه طرد و ظریفی دارد، بی گمان سنگ دل است آن که روا می دارد، جان این ساقه نازک را دانسته

بیازارد .

 

یک تکه بلور از جنس حضور، یک یاس سپید با رنگ امید، با هر چی صفاست از سوی خداست .

 

عشق یعنی شب نشینی با خدا، گفتگو با ناله اما بی صدا، عشق پرتاب گلی از سوی دوست، هر کجا باشد، دلم همراه اوست .

 

آخرین شعر مرا قاب کن و پشت دیوار نگاهت بگذار، تا که تنهایی ات از دیدن آن جا بخورد، و بداند که دل من با توست، در همین یک قدمی...

 

سودای دلم قسمت هر بی سر و پا نیست، خوش باش که یک لحظه دلم از تو جدا نیست .

 

واسه مشق شبت  100  بار بنویس : اونی که فکرش رو نمیکنی همیشه به یادته . . .

 

یادمان باشد زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست، ساعت بعد حساب داریم .

 

عشق را وارد کلام کنیم ... تا به هر عابری سلام کنیم

و به هر چهره ای که تبسم داشت ... ما به آن چهره احترام کنیم

زندگی در سلام و پاسخ است ... عمر را صرف این پیام کنیم

عابری شاید عاشقی باشد ... پس به هر عابری سلام کنیم

 

خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من، ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت .

 



:: موضوعات مرتبط: اس ام اس 1 , ,
:: بازدید از این مطلب : 481
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 30 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

طی شد این عمر، تو دانی به چه سان ؟                   پوچ بس تند چنان باد زمان

همه تقصیر من است این که خود می دانم               که نکردم فکری، که تأمل ننمودم روزی

ساعتی یا آنی، که چه سان می گذرد عمر گران ؛                

کودکی رفت به بازی به فراغت به نشاط                     فارغ ازنیک و بد و مرگ و حیاط ؛

همه گفتند کنون تا بچه است           بگذارید بخندد شادان             که پس از این دگرش، وقت خندیدن نیست

بایدش نالیدن ؛                     من نپرسیدم هیچ         که از این پس ز چه رو بایدم نالیدن ؟

کس مرا هیچ نگفت زندگی چیست               چرا می آیم ؟            

بعد از این چند صباح                 به چه سان باید رفت ؟

به کجا باید رفت به کدامین توشه ؟               به سفر باید رفت ؛

من نپرسیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت ؛

نوجوانی سپری گشت به بازی به فراغت به نشاط               فارغ از نیک و بد و مرگ و حیاط

بعداز این باز نفهمیدم که چه سان عمر گذشت ؛

لیک گفتند همه، که جوان است هنوز          بگذارید جوانی بکند          بهره از عمر برد کامروایی بکند

بگذارید که خوش باشد و مست               بعد ازاین باز ورا عمری هست

یک نفر بانگ برآورد که او          از هم باید فکر آینده کند ؛

دیگری آوا داد، که چو فردا بشود فکر فردا بکند ؛

سومی گفت همانگونه که دیروز گذشت، بگذرد امروزش، همچنین فردایش ؛

با همه این احوال، من نپرسیدم هیچ           که چه سان دی گذشت ؛

آن همه قدرت و نیروی عظیم             به چه ره مصرف گشت ؟

نه تفکر نه تأمل و نه اندیشه دمی                   عمر بگذشت به بی حاصلگی و مسخرگی

نوجوانی که زکف دادم مفت                  من نفهمیدم و کس نیز مرا هیج نگفت ؛

قدرت عهد شباب             می توانست مرا تا به خدا پیش برد        لیک بیهوده تلف گشت جوانی ؛

آن کسانی که نمی دانستند زندگی یعنی چه    رهنمایم بودند

عمرشان طی می گشت         بیهوده وبی حاصل             ومرا می گفتند که چو آنها باشم

که چو آنها دائم             فکر خوردن باشم، فکر گشتن باشم       فکر تأمین معاش

فکر ثروت باشم      فکر یه زندگی بی جنجال        فکر همسر باشم ؛

کس مرا هیچ نگفت              زنگی ثروت نیست، زندگی داشتن همسر نیست

زندگانی کردن، فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست ؛

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت ؛

ای صد افسوس که چون عمر گذشت              معنی اش می فهمم   

حال می پندارم هدف از زیستن این است عزیز             من شدم خلق که با عزمی جزم

پای از بند هواها گسلم            پای در راه حقایق بنهم          با دلی آسوده

فارق از شهوت و آز وحسد و کینه و بخل         مملو از عشق و جوانمردی و زهد

شربت جرئت و امید وشهادت نوشم          در ره کشف حقایق کوشم          زره جنگ برای بد و ناحق پوشم

ره حق پویم و حق جویم و بس حق گویم                 آنچه آموخته ام بر دیگران نیز نکو آموزم

شمع راه دگران گردم و با شعله خویش                 ره نمایم به همه گرچه سراپا سوزم

من شدم خلق که مُنمِرباشم                      نه چنین زائد و بی خویش و فروش

عمر بر باد به حسرت خاموش ؛

ای صد افسوس که چون عمر گذشت             معنی اش می فهمم

کاین سه عمر به چه ترتیب گذشت ؛

کودکی بی حاصل، نوجوانی باطل، وقب پیری غافل                     به زبانی دیگر

کودکی در غفلت، نوجوانی شهوت، در کهولت حسرت ؛

من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت...

 



:: موضوعات مرتبط: تجربه زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 416
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 29 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

دو سه تا پاک کن ولاک غلط گیر ؛

دو سه تا خط کش و خودکار و مداد ؛
دو سه تا دفتر وامانده و یک درس چرند ؛
دو سه تا بچه خرخوان که سریع پای تخته بروند ؛
دو سه تا چرت ، کمی خمیازه ؛
دو سه تا شوخی و جوک ؛
دو سه تا خنده بی اندازه ؛
دو سه تا بچه خوشمزه تر از هر چه نمک ؛
دو سه تا خط کش و چک ؛
دو سه تا تخمه که مانده ته جیب ؛
دو سه تا آلو و سیب ؛
دو سه تا برگه که در زیر زبان خیس شود ؛
دو سه تا چشمک و بعد ؛
دو سه تا پرسش مشکل که دراکولا هم نتواند به جوابش برسد ؛
دو سه تا پنجره باز که از آن به هوا پرت شود ؛
موشکی با سرعت ؛
دو سه تا سیخک و پس گردنی و مشت و لگد ؛
دو سه تا صحنه بد ؛
دو سه تا درد و دل و غصه غم ناک انگیز ؛
دو سه تا دیگر چیز ؛
همه این ها یا ، دو سه تا از همه این دو سه تا ها کافی است ، تا که هر مدرسه برپا بشود ؛
تا تو هر جا هستی روی لبت ، مثل پروانه که بر روی گل است ، خنده پیدا بشود .

                                                                                       



:: موضوعات مرتبط: دو سه تا ... , ,
:: بازدید از این مطلب : 441
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 29 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sepide

گر زغیبت دیده ای بخشنده راست

                    اصل عشق اینجا ببینی، کز کجاست ؟

       هست یک یک برگ از هستی عشق

                                        سر به بر افکنده از مستی عشق...

                             

                         



:: بازدید از این مطلب : 458
|
امتیاز مطلب : 429
|
تعداد امتیازدهندگان : 369
|
مجموع امتیاز : 369
تاریخ انتشار : سه شنبه 29 آبان 1398 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد